بیماریهای پیشرونده ی نورونهای حرکتی Motor Neuron Disease; MND
جسم سلولی نورونهای حرکتی، بیشتر در قشر مخ، هسته های ساقه ی مغز و شاخ پیشین نخاع قرار دارد. بیماریهای MND موجب تحلیل و مرگ این نورونهای حرکتی میگردند. بسته به اینکه نورونهای حرکتی در کدام قسمت آسیب بیشتری دیده باشند، نشانه های بالینی متفاوتی پدید می آیند و نامهای جداگانهای به کار میرود. برای مثال در بیماری Amyotrophic Lateral Sclerosis; ALS، هم نورونهای حرکتی فوقانی در کورتکس و هم نورونهای حرکتی تحتانی در شاخ پیشین نخاع یا هسته های ساقهی مغز را گرفتار می شوند و سبب پیدایش هر دو نوع فلج مرکزی و محیطی میگردد. علت دقیق MND هنوز شناخته نشده است. شاید سرشناس ترین فرد مبتلا به این بیماری استیون ویلیام هاوکینگ (Stephen William Hawking) فیزیکدان نظری، کیهانشناس و نویسندهٔ بریتانیایی و مدیر تحقیقات مرکز کیهانشناسی نظری در دانشگاه کمبریج است.
آمیوتروفیک لاترال سکلروزیس (ALS)
آمیوتروفیک لاترال سکلروزیس (ALS) شایعترین بیماری نورونهای حرکتی است که معمولا در اواخر میانسالی آغاز می شود و در مردان شیوع بیشتری دارد. نخستین نشانه ی این بیماری، ضعف و آتروفی عضلانی میباشد که معمولا از دستها و پاها آغاز میشود و کم کم اندامهای دیگر را نیز فرا میگیرد. به تدریج فاسیکولاسیون (انقباضات نامنظم و خودبخودی دسته های عضلانی)، کرامپهای عضلانی، فیبریلاسیون زبان و اختلال بلع و تکلم به گونه ای بروز میکند که بلع بیمار کاملا مختل و سخنان او کاملا نامفهوم میگردد.
هنگام معاینه ضعف بسیار شدید اندامها، آتروفی ماهیچه ها به ویژه در دستها، افتادگی پاها (drop foot)، فاسیکولاسیون فراوان در بیشتر عضلات بدن و تندی رفلکسها مشاهده میشود. گاهی ابتلای ماهیچه های گردن سبب افتادگی آن به جلو (cervical palsy) میگردد. ممکن است به دلیل درگیری دوطرفه ی راههای قشری- بصل نخاعی، ALS با نشانه های فلج پسودوبولبار، مانند خنده ها و گریه های بدون علت و غیرقابل کنترل، اختلال شدید بلع و تکلم و تندی رفلکسهای حلقی و چانه ای نیز همراه باشد. بیشتر مبتلایان به ALS، چندین سال بعد از آغاز بیماری به دلیل عفونتهای ریوی، لاغری مفرط و فلج تنفسی فوت میکنند. نکته ی تشخیصی مهم اینکه، هوشیاری و توان ذهنی آنها معمولا تا هنگام مرگ طبیعی باقی میماند.
این بیماری به نامهای مختلف مانند Lou Gehrig’s disease، motor neuron disease یا Charcot’s disease شناخته میشود. واژه ی آمیوتروفیک لاترال سکلروزیس منشا یونانی دارد و این بیماری را به این دلیل ALS مینامند که، واژه ی "آمیوتروفیک" آن اشاره به آتروفی فیبرهای عضلانی در جریان بیماری دارد، لاترال آن اشاره به جایگاهی دارد که نورونها در آن رو به زوال میروند و سکلروزیس به scarهایی اشاره دارد که بعد از دجنره شدن و مرگ نورونهای حرکتی در نخاع به جا میمانند و اصطلاح "لاترال اسکلروزیس" آن نیز به دلیل سخت شدن راههای کورتیکواسپینال قدامی و جانبی است که در جریان دجنره شدن نورونهای حرکتی، رخ میدهد (راه کورتیکواسپینال یک مجموعه از آکسونهایی است که از کورتکس مغز به سمت نخاع کشیده شده اند و عموما حاوی اکسونهای حرکتی است. این مجموعه شامل دو مسیر مجزا در نخاع است: the lateral corticospinal tract و the anterior corticospinal tract).
بیماری ALS با از دست رفتن کنترل حرکت عضلات اختیاری و افزایش فلج عضلانی، به دلیل دجنره شدن نورونهای حرکتی تحتانی در نخاع و ساقه ی مغز و نورونهای حرکتی فوقانی در کورتکس حرکتی مشخص میشود. این بیماری فقط نورونهای حرکتی را به صورت انتخابی درگیر میکند و به دستگاه حسی، مراکز خودکار، مخچه و مراکز هوشی و عقلی آسیبی نمیرساند، از اینرو زوال عقل و اختلال کنترل پیشابراه (میزراه) و مدفوع در آن بروز نمیکند. هر چند اخیرا مشخص شده برخی بیماران ALS، در ادامه ی روند بیماری خود اختلالات شناختی پیدا میکنند و به سمت بیماری دیگری به نام FTD; frontotemporal dementia (نوعی زوال عقل) پیش میروند. از طرفی دیده شده، برخی بیماران FTD نیز در طول دوره ی بیماری خود ممکن است، مشکلات حرکتی مشاهده شده در ALS، را نشان دهند. بیشتر موارد ALS اسپورادیک (SALS) هستند و فقط حدود 13-1% موارد ALS، فامیلیال (FALS) میباشند. البته در برخی جوامع ممکن است FALSها 23-17% موارد را شامل شوند. حتی پیشبینی میشود که بسیاری از موارد اسپورادیک، ممکن است سابقه ی فامیلی داشته باشند ولی هنوز مشخص نشده باشند. از طرفی FALSها و SALSها از نظر بالینی، غیرقابل تمایز از هم هستند و حتی از نظر ژنتیکی هم تمام ژنهای که تا به حال در FALSها جهش نشان داده اند، در SALSها نیز یافت شده اند. به همین دلیل ممکن است FALSها به اشتباه، کمتر از حد واقعی تصور شوند. با وجود اینکه بیشتر بیماران، هیچ سابقه ای از بیماری را در خانواده گزارش نمیکنند، ولی بر طبق مطالعات صورت گرفته پیشبینی میشود، siblingها و زاده های یک پروباند ALS، 9 تا 17 برابر از سایر افراد در معرض ابتلا به این بیماری خواهند بود. موارد اسپورادیک معمولا بیماری را در سن میانسالی، 65-55 سالگی، نشان میدهند. هر چند تقریبا 5% موارد نیز ممکن است بیماری را در سن جوانی، زیر 25 سالگی، بروز دهند. در فرم فامیلیال بیماری، معمولا سن شروع علائم، یک دهه زودتر از SALSها است و دوره ی زنده ماندن آنها نیز کوتاهتر است. لازم به ذکر است که بروز این بیماری تا به حال در سن یک سالگی و 94 سالگی هم مشاهده شده است.
حدود دو سوم (75%) از بیماران، شروع limb onset (شروع از دست و پا)، یعنی فرم اسپینال (نخاعی) بیماری را دارند. اولین علایم این فرم از بیماری شامل: ضعف عضلانی فوکال در دستها (cervical onset) یا پاها (lumbar onset) است. معمولا آزمایشات اولیه، آتروفی فوکال در عضلات دست، ساعد، شانه یا بخش پروگزیمال ران یا دیستال پا را نشان میدهند. شروع بیماری معمولا نامتقارن است، سپس ضعف و فلج، توسعه یافته و انقباضات عضلانی شدید، راه رفتن و چابکی فرد را تحت تاثیر قرار میدهند. در بیمارانی که شروع بیماری با درگیری پاها است، موقع راه رفتن یا دویدن، ظرافت حرکت را از دست میدهند یا اغلب متوجه میشوند که بیشتر تلوتلو خورده، سکندری یا لغزش دارند. حال آنکه، بیمارانی که شروع بیماری را از یک دست یا بازو داشته باشند، در کارهایی که نیاز به تمرکز و زبردستی دارد، مانند بستن دکمه لباس، نوشتن و چرخاندن کلید در قفل مشکل پیدا میکنند. بیشتر افراد با فرم نخاعی، در ادامه ی بیماری، علایم بولبار را توسعه داده و بعد از 5-3 سال نقایص تنفسی را بروز خواهند داد. تقریبا یک سوم موارد (25%)، شروع بولبار دارند و این فرم از بیماری در زنان و افراد مسن شایعتر است. بیماری با شروع بولبار، میتواند به فرمupper motor neuron based (pseudobublar palsy) یا (bulbar palsy)lower motor neuron based باشد. در بولبار پالسی، شروع بیماری با تکلم مبهم و فلج زبان و مشکلات بلع (dysphagia) همراه است. بخشهای پایینتر صورت ضعیف میشوند و فرد بیمار در بستن لبها مشکل داشته و با ترشح و جاری شدن بزاق به خارج از دهان همراه است. علایم پسودوبولبار پالسی شامل: خنده یا گریه ی غیر قابل کنترل (که emotional liability نیز نامیده میشود) و خمیازهی بیش از حد و تکلم مبهم (dysartheria) هستند. در هر دو فرم با شروع بولبار، علائم ضعف دست و پا، یک تا دو سال بعد از شروع علائم اولیه اتفاق افتاده و فلج پیشرونده، منجر به نقص تنفسی طی 3-2 سال میشود (کمی سریعتر از فرم نخاعی).
نهایتا مشکلات تنفسی به دلیل فلج عضلات تنفسی و مرگ معمولا 3-2 سال بعد از شروع علایم پیش میآید. به نظر میرسد، 50% از بیماران تا سه سال بعد از شروع علائم، حدود 20% از بیماران تا پنج سال و 10% بیماران تا 10 سال یا بیشتر زنده میمانند.
فراوانی بیماری ALS
ALS شایعترین بیماری نورونهای حرکتی و سومین بیماری نورودجنراتیو در جمعیتهای با اجداد اروپایی است. در بیشتر نقاط دنیا فراوانی وقوع ALS در سال 2-1 نفر در 100000 و شیوع آن به دلیل مرگ و میر بالا، 7-2 در 100000 تخمین زده میشود. با این حال، شیوع آن در بخشهایی از غرب اقیانوس آرام (مردم Chamorro، Guam، Marianas island، Honshu island و مردم Auyu و jakai از جنوب غرب New guinea)، 50 تا 100 برابر بیشتر از حد میانگین برآورد میشود و معمولا ALS با پارکینسونیسم (ALS-PD) یا dementia (ALS-FTD) همراه است. دلیل این افزایش فراوانی، ناشناخته است ولی به نظر میرسد تجمع متیل آمینوآلانین در رژیم غذایی مردم این ناحیه از علل شیوع بالای بیماری در این مناطق باشد. سن و جنسیت به عنوان ریسک فاکتورهای ALS گزارش شده اند و به نظر میرسد نسبت آن در مردها به زنها 3 به 2 باشد و بر اساس برخی گزارشات این بیماری در مردها 60-20% بیشتر از زنها است.
در بیماری ALS، اکثر بیماران حتی در یک خانواده، تفاوت زیادی در سن، محل شروع بیماری، سرعت پیشرفت بیماری و سایر علائم نشان میدهند. از طرفی همپوشانی زیادی بین این بیماری و چند بیماری نورودجنراتیو دیگر دیده شده است که ممکن است تشخیص این بیماری را با مشکل مواجه کند.
طبقه بندی ALS
بیماری ALS را به چند صورت طبقه بندی میکنند. این طبقه بندی معمولا برحسب موارد زیر میباشد.
ü بود و نبود افراد بیمار دیگر در خانواده: بر این اساس بیماران را به دو گروه فامیلیال و اسپورادیک طبقه بندی میکنند.
ü نحوه ی وراثت بیماری: آتوزومی غالب، آتوزومی مغلوب و وابسته به کروموزوم Xغالب
ü سن بروز بیماری:juvenile ALS (JALS) (سن بروز زیر 25 سال دارند) و adult ALS (سن بروز بالای 25 سال دارند هر چند معمولا سن شروع بیماری بالای 45 سال است)
ریسک فاکتورهای محیطی در بیماری ALS
علاوه بر سابقه ی خانوادگی بیماری و جنسیت، که نقش آنها در بیماری ALS تایید شده است، تا به حال نقش هیچ ریسک فاکتور محیطی ویژهای، برای ALS اثبات نشده است. ولی برخی از ریسک فاکتورهای احتمالی آن عبارتند از: سابقه ی خدمت در ارتش، استعمال دخانیات بویژه در زنان، سن یائسگی، مواد غذایی و عدم وجود آنتی اکسیدانها در رژیم غذایی، آسیبهای الکتریکی، فعالیت فیزیکی شدید (برای مثال بازیکنان فوتبال حرفهای)، در معرض سموم بودن، ترومای سر، عفونتهای ویروسی و استرسهای روحی و روانی.
باید دقت داشت که تا به حال اثر هیچ یک از فاکتورهای نامبرده در ایجاد بیماری ثابت نشده است و علت ALS در اکثر موارد هنوز ناشناخته است ولی برخی آن را یک complex disease میدانند که حاصل اندرکشن چندین عامل ژنتیکی و محیطی است و اخیرا گزارشاتی مبنی بر اینکه ALS یک بیماری الیگوژن میباشد، منتشر شده است.
ژنتيك بیماری ALS
شناخت مکانیسم مولکولی و ژنتیکی ALS میتواند منجر به تولید راهکارهای درمانی جدید برای مبارزه با این بیماری ویرانگر و مهلک گردد. با این حال، هنوز مسیر یا مسیرهایی که در جریان بیماری ALS دچار اختلال میشوند، مشخص نشدهاند. بی شک بزرگترین گامها در یافتن عوامل دخیل در ALS تاکنون، شناخت برخی فاکتورهای ژنتیکی درگیر در آن بوده است.
لوكوسها و ژنهاي احتمالي مرتبط با ALS
با بررسیهای صورت گرفته بر روی بیماران فامیلیال، چندین لوکوس مرتبط با بیماری ALS شناسایی شده است. تا به حال، بیش از 21 لوکوس و 18 ژن مرتبط با آنها شناسایی شده است. جالب اینکه این لوکوسها در بسیاری از بیماران با بیماری پیوستگی نشان نمیدهند و این ژنها تنها جوابگوی حدود 50-40% از FALSها و کمتر از 10-7% SALSها هستند.
ناهنجاریهای سلولی در بیماری ALS
علت اکثر موارد ALS هنوز شناخته نشده است ولی آنچه مسلم است، این است که عملکردهای سلولی متعددی در نورونهای حرکتی این بیماران اختلال پیدا میکند که احتمالا میتوانند منجر به دجنره شدن نورونهای حرکتی گردند، از جمله: تحریک بیش از حد نورون پس سیناپسی توسط گلوتامات (excitotoxicity glutamate)، غلط تاشدگی پروتئین، نقص در تولید انرژی (عملکرد نامناسب میتوکندری)، متابولیسم غیرنرمال کلسیم، تغییر و اختلال در انتقال آکسونی، استرس اکسیداتیو، تجمع نوروفیلامنتها، عوامل التهابی، اختلال در متابولیسم RNA، دخالت سلولهای غیرنورونی (میکروگلیاها)، کمبود فاکتورهای تغذیه ای و اختلال در مسیرهای انتقال پیام در سلول.
به نظر میرسد عوامل مختلف دیگر میتوانند این پدیده ها را تحریک کنند مانند عفونتهای ویروسی و غیرویروسی، توکسینها (همچون حشره کشها و آفت کشها) و واکنشهای خودایمنی. البته، بعضی کاهش و یا فقدان توان ترمیم آسیبهای DNA را نیز در پاتوژنز ALS دخیل میدانند.
درمان بیماری ALS
تهویه ی مصنوعی بیماران ALS میتواند زنده ماندن و کیفیت زندگی آنها را بهبود بخشد. در حال حاضر متاسفانه تنها داروی شناخته شده برای این بیماران، دارویی است که از سال 1996 تا به حال برای آنها تجویز میشود و riluzole نام دارد که آزاد شدن گلوتامات را در فضای سیناپسی کنترل میکند و به نظر میرسد در مهار سمیت ناشی از گلوتامات نقش داشته باشد. این دارو فقط طول عمر بیماران را 6-2 ماه افزایش میدهد.
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده توسط خانم دکتر علوی |
لينک ثابت
|سه شنبه 3 شهريور 1394برچسب:,|